شایلینم در آخرین روزهای پاییز 93
عشقم عمرم نفسم دختر شیرینم سلام پاییز 93 هم داره آخرین روزاشو سپری میکنه و سرما هم کم کم به تهران هجوم آورده. دخترک نازنینم این روزا کلی بیقراری می کنی و من و بابا و همچنین خودتو اذیت میکنی. چند شبی هست که موقع خوابیدن گریه میکنی و نمیخوای بخوابی. چون نمیخوای مهد بری. وقتی شما اینجوری میشی من کلی عذاب میکشم. هر شب میگی مامان شما هم بیا مهد، مامان زود بیا دنبالم، مامان بیا بالا پیشم....وهزار ناراحتی دیگه. هر روز صبح که میریم مهد خودم میبرمت بالا و کمی میمونم پیشت و بالاخره برمیگردم و میام اداره. چند هفته ای هست که دیگه رانندگیم اوکی شده و خودم میبرم میارمت. ولی انگار این قضیه خیلی هم به نفعمون نیست چون شما بیشتر بهونه منو میگیری. پریشب ...
نویسنده :
مامانی
13:58